المعجم المفهرس لمعانی القرآن العظیم, محمد بسام رشدی الزین, اشراف: محمد عدنان سالم. دارالفکر بدمشق ودارالفکر المعاصر بیروت, 1995/1416, الطبعة الاولی, 2جلد, 1360ص.
فرهنگ موضوعی قرآن مجید. کامران فانی و بهاء الدین خرمشاهی. الهدی, تهران, 1369. چاپ دوم, شانزده«420ص.
قرآن همواره محور اندیشه مسلمین بوده است و از همه سو در آن نظر شده است, تا آنجا که حروف و حرکات آن را نیز شمرده اند. اما فراهم آوردن یک مرجع کامل برای یافتن آیات قرنها طول کشید تا سرانجام به کوشش استاد محمد فؤاد عبدالباقی المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم منتشر شد و واژه یابی نسبتاً دقیق فراهم آمد. از سوی دیگر کاوش در موضوعات و مطالب قرآن نیز گرچه پیشینه ای دیرینه دارد, اما فهرست مضبوط و کاملی از موضوعات آن هنوز هم فراهم نشده است. نخستین فهرست موضوعی قرآن تفصیل الآیات ژول لابوم است که افراد متعددی سعی در تکمیل کار او داشته اند. در کشورهای عرب زبان الجامع لمواضیع آیات القرآن الکریم, اثر محمد فارس برکات, تبویب آی القرآن من الناحیة الموضوعیة, اثر احمد ابراهیم مهنّا, الترتیب والبیان عن تفصیل آی القرآن الکریم, اثر محمد زکی, تصنیف آیات القرآن الکریم, اثر محمد محمود اسماعیل, و تفسیر و بیان مفردات القرآن اثر دکتر محمد حسن حمصی نمونه ای از فهرستهای موضوعی است. در ایران عزیزمان نیز کشف المطالب اعتماد السلطنه براساس فهرست ژول لابوم فراهم آمده است و تفصیل الآیات کیکاوس ملک منصور و طبقات آیات خلیل صبری ادامه همان کارهاست و تفاوت اساسی ای به چشم نمی خورد. جدیدترین کارها یکی فهرس المطالب1 مرحوم دکتر محمود رامیار است در 33 فصل و بیش از 1500 موضوع, و فرهنگ موضوعی قرآن مجید,2 اثر آقایان بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی با 7000 مدخل اصلی و 3000 مدخل ارجاعی و شیوه ای نو در تألیف, و سرانجام تفسیر راهنمای آیت الله هاشمی.
فرهنگ موضوعی قرآن مجید علی رغم پیشرفتگی و دقت و سادگی و نوآوری کمبودهایی دارد که برخی از آنها را راقم تهیه و به مؤلفان محترم تقدیم کرده است تا در چاپهای بعدی اصلاح کنند و تاکنون اثری ندیده ام. اصل فکر, یعنی استخراج موضوع از آیه, در دو کتاب اخیرالذکر قابل توجه است و هریک راهی نپیموده را گشوده اند.
المعجم المفهرس لمعانی القرآن العظیم جدیدترین اثری است که در این زمینه منتشر شده است و شیوه کار مؤلف آن با شیوه کار مؤلفان فرهنگ موضوعی قرآن مجید قرابتی شگفت آور دارد, و آن عبارت است از گردآوری آیات مربوط به یک موضوع و تفریع این آیات به مواد جزئی تر و موضوع بندی مناسب و ترتیب الفبایی آنها. ذکر آیات به شکل کامل یا تقطیع مناسب از مزیتهای این کتاب است.
راقم بین بخشهایی از دو کتاب حاضر مقایسه کرد و نکاتی فراهم آورد که جهت تکمیل هر دو کار لازم است. بخشی از این مقایسه به قرار ذیل است:
1. فرهنگ موضوعی مصادیق و مبهمات قرآن و مواردی را که در خصوص فرد یا افرادی شأن نزول مشخص است, موضوع فرض کرده و آنها را فهرست کرده است. لذا اسامی افراد یا چیزهایی که عیناً در قرآن نیست در این کتاب هست و با علامت ستاره مشخص شده است. به مواردی از آنها متعاقباً اشاره خواهد شد. امّا در معجم چنین کاری مغفول مانده است.
2. نحوه بسط و تفریع یک موضوع متشابه در هر کتاب فاقد ضابطه مشخص است. لذا هریک موضوعی را بنحوی کلی یا مبسوط فهرست بندی کرده اند. این مطلب نیز در سطور آتی ارائه خواهد شد.
3. در نحوه گردآوری آیات متعلق به یک موضوع از نظر شکلی شاید تفاوتی مهم به چشم نخورد, اما هر دو کتاب در خصوص گردآوری آیات متعلق به یک موضوع از نظر محتوا موفق نبوده اند. در فرهنگ موضوعی ارجاعات متعدد کمی از عدم توفیق کامل کاسته است, اما به هرحال تا رسیدن به نقطه مطلوب راه طولانی است. شگفت آنکه هر یک از کتابها در موضوعی عنایت به گردآوری محتوایی داشته اند و در موضوعی دیگر غفلت کرده اند.
4. سهولت کار با معجم به دلیل ذکر شاهد مثال و آیات متعلقه مزیت مهمی است که مؤلفان محترم فرهنگ موضوعی ـ به اختیار خود ـ از آن محروممان داشته اند و این خود مایه خطا در ذکر نشانی آیات هم شده است.
5. در فرهنگ موضوعی برای فهرست سازی (اغلب عین صورت صرفی و نحوی موجود در قرآن) (ص هفت مقدمه) حفظ شده است. اما بنا به ضرورت فرهنگ نویسی حالت صرفی و نحوی کلمات یا تعبیرات قرآنی را تغییر داده اند. فی المثل فعل را به مصدر برگردانده یا بر سر اسامی الف و لام (ال) آورده اند. یا صورت نصب و جر را به حالت رفع تبدیل کرده یا بعضی ضمایر افزوده اند. مدخلهای اصلی یا اسمند (مثل الصبر) و یا صفت (البارد) و یا ترکیب (دارالآخرة) و یا عبارت (یوم ینفع الصادقین صدقهم), و یا مفرد (الشاعر) و یا جمع (الشعراء). دو کار مفید دیگر عبارت است از پیش بینی مدخلهای ارجاعی که با حروف نازک چاپ شده است, و استفاده از مترادفات فارسی برای خواننده فارسی زبان. همین امر موجب فوایدی شده است; مثلاً تمایز نهادن بین دو مشترک لفظی الرجال, به معنی پیادگان و الرجال, به معنی مردان, مایه عدم غفلت از موضوع اول شده است در حالی که در معجم مشترک لفظی گهگاه فراموش شده است. مترادف دیگر که خاص کتاب به زبان فارسی است به صورت مدخل ارجاعی دیده می شود (مثلا شکیبایی , الصبر). در معجم روش کار عبارت است از: گردآوری شکلی و محتوایی آیات مربوط به یک موضوع(مثلاً آخرت), ترتیب و تفریع به موضوعات جزئی تر (مثلاً اسماء الآخرة, الایمان بالآخرة, صفات الآخرة), سپس تنظیم موضوعات جزیی به صورت زیرمدخلهای اصلی و موضوعات کلیدی ذیل موضوع اصلی (مثلاً الآخرة: اسماؤها, الآخرة: الایمان بها). در این معجم نیز گزینش کلمات کلیدی براساس اصل نزدیکی آن به ذهن جستجوگرست. اما اساس را بر ذکر صورت مفرد کلمه قرار داده است, مگر آنکه کلمه کلیدی قرآن به صورت جمع باشد (مانند الآیات, الحدود). در این کتاب فهرست سازی و فرهنگ نویسی براساس روش الفبایی است و از ارجاع کلمات به ریشه لغوی آنها خودداری شده است. در معجم نیز مدخلهای ارجاعی پیش بینی شده است, اما به گستردگی فهرست موضوعی نیست.
نکته مهم آنکه در فرهنگ موضوعی مدخلهای اصلی بیشتری از آیات قرآنی استخراج شده و اکثر قریب به اتفاق آنها عین کلمه قرآنی و نص صریح قرآن است, اما در معجم این گزینش مغفول مانده است و مؤلف محترم بیشتر موضوع سازی کرده است تا موضوع گزینی. موضوع سازی گرچه کاری بس مهم در استخراج معارف قرآنی است, اما مقدمه آن, یعنی موضوع گزینی واجبتر است. به نظر حقیر موضوع گزینی قرآن براساس تدوین دوایر متداخل و مماس موضوعات قرآن ـ از نظر شکل و محتوا ـ آسانتر از موضوع سازی است. برای نمونه در قرآن اسامی مشخص و بدون ابهامی در خصوص بدن انسان ذکر شده است. وقتی که فهرست نویسان ما در گزیدن و مرتب کردن این اسامی دقت لازم را ندارند چگونه می توان به موضوع گسترده تر در خصوص انسان در قرآن ـ از جنبه طبیعی و فیزیکی ـ پرداخت؟ یا وقتی مؤلف محترم معجم, عمیق را در آیه (یأتین من کل فج عمیق) (حج/27) به معنی ژرفا گرفته* و در ابعاد ثلاثه فهرست کرده است, چگونه می توان در مورد واژه های دیگر به قضاوت لغوی او اعتماد کامل داشت؟
اکنون به مقایسه دو کتاب در برخی از فصول و موضوعات می پردازم:
مدخلهای ثابت بن رفاعه, ثابت بن قیس, ثابت بن یسار الانصاری که مربوط به مبهمات است و الثاقب, الثالث, ثالث ثلاثه, الثالثه, ثانی اثنین که عیناً از قرآن موضوع گزینی شده است در معجم نیست. تا اینجا در هر دو کتاب دو کلمه دیگر نیست یکی الثابت و دیگری ثبات (جمع ثبه به معنی دسته و گروه, سوره نساء/71).
در موضوع مشترک ثبات قدم که در فرهنگ موضوعی ثبات القدم با مدخلهای ارجاعی ثبات القدم نیز , التثبیت; الاستقامه. و ثبوت قدم , ثبات القدم فهرست سازی شده است, در معجم موضوعی الثبات به چشم می خورد. در فرهنگ موضوعی آیات 173 و 187 سوره آل عمران و آیه 35 سوره محمد(ص) که ربط موضوعی و محتوایی دارند, آمده است, اما آیه 120 سوره هود مغفول مانده است. برعکس در معجم آیه اخیر آمده اما سه آیه یاد شده مغفول مانده است. هر دو کتاب ثبات قدم و تثبیت را به هم آمیخته اند, و هر دو غلط چاپی دارند (فرهنگ: انفال/ 46 بجای انفال/45, معجم ابراهیم/2 به جای ابراهیم/27). اما در معجم به دلیل ذکر آیه مشکلی ایجاد نمی شود. اشتباه عجیب تر ذکر ثبات (دسته) ذیل موضوع الثبات در معجم است. در فرهنگ موضوعی برخی آیات مربوط به استقامت و تأیید الهی (مجادله/22, جن/16) نیز ضمن ثبات القدم فهرست شده است.
این مدخلها در فرهنگ هست, اما در معجم نیست: ثجاج, الثقف, الثقلان, الثلة, الثمن, الثیبات (از مدخلهای فارسی, شأن نزول و ارجاعی صرف نظر شد). برعکس مَدخل الثری در معجم هست و در فرهنگ نیست. البته برخی مدخلها بدون ذکر ارجاع در سایر فصول آمده است; مثلا در معجم ذیل موضوع عدد گزینه های ثَلاث (سه), ثُلات (سه سه) و ثلاث مأة, ثلاثه, ثلاثون, ثلاثة آلاف, الثُلث و… آمده است. در فرهنگ ثمانین (نور/4) که یک بار در قرآن داده شده به شکل ثمانون ضبط شده است که درست نیست و ثلثا (دو سوم) نیز مغفول مانده است.
در مدخلِ الثقلِ معجم آیات بیشتری نقل شده است و در فرهنگ3 مدخل الثقال (اصلی) و ثقیل , الثقال و الثقال نیز , اسحاب الثقال (فرعی) با 2 آیه در مدخل اصلی دیده می شود. آیات ذکر شده ذیل مدخل الثمر در معجم کاملتر از فرهنگ است (آیات 57 اعراف, 3 رعد و 27 فاطر مغفول مانده است). در عوض در فرهنگ مدخل فرعی الثمرات ـ نقصها و مدخلهای ارجاعی الثمرات نیز , آیات الله ـ الثمرات; الفواکه; الاکل و الثمرة , الثمرات دیده می شود. ضمنا دو مدخل اصلی الثمر و الثمرات پیش بینی شده است. چند آیه که از نظر محتوایی به بحث مربوط است, ذیل مدخل الثمرات آمده (نحل/12, کهف/32) که در معجم نیست.
مدخل الثمن معجم کاملتر از فرهنگ است (آیات 174 بقره, 77 و 187 و 199 آل عمران, 44 و 106 مائده در فرهنگ نیامده است). گرچه مدخل ارجاعی الثمن نیز , الاشتراء; البیع; التجارة; الاقتصاد و ثمن بخس , یوسف ـ شراؤه مزیت فرهنگ است.
مدخل ثمود در معجم کاملتر از فرهنگ است (آیات 95 هود, 9 ابراهیم, 59 اسراء, و…), گرچه آیات 80 تا 84 حجر را ذکر نکرده است. در عوض فرهنگ موضوعی با تفریع 38 موضوع شاهکار کرده است و آیات مغفول را جبران.
مدخل الثناء علی الله معجم در فرهنگ موضوعی نیست.
مدخل الثواب معجم کاملتر از فرهنگ است, اما تفریع موضوع و ارجاعات فرهنگ جبران مافات کرده است. و با وجود غفلت از آیات 153 و 195 آل عمران و 76 مریم, معلوم نیست چرا آیه 110 بقره در فرهنگ آمده است. لازم بود ثواب الکفار (مطففین/36) ذکر می شد. در مدخلهای فرعی ثواب الآخرة و ثواب الدنیا به جای آیه 148 آل عمران آیه 152 ذکر شده که اشتباه است. آیات مدخل الثیاب فرهنگ با دو مدخل فرعی تطهیرها و وضعها مانند مدخل الثوب معجم است (بجز کهف/31 که در فرهنگ نیامده است), اما مدخل فرعی و ارجاعی فرهنگی بسیار کارگشاست.
در مدخل الذات معجم تمام آیات وارده بجز ذواتی اکل (سباء/16) همان 30 آیه در بر دارنده کلمه ذات است. اما در فرهنگ 17 مدخل (4 اصلی و بقیه فرعی) گزیده شده است. در هر دو کتاب کمبود دیده می شود ذواتی اکل در فرهنگ و ذواتا افنان (الرحمن/48) در معجم مغفول مانده است. در فرهنگ ذات قرار و ذات لهب نیز به چشم نمی خورد.
این مدخلها در فرهنگ هست و در معجم نیست: ذأم , المذؤم; ذا متربه , مسکینا ذا متربه; ذا مقربه , ذوی القربی; یتیماً ذا مقربه; الذر , عالم الذر; الذرع; الذلول; ذوحظ; ذو سعه; ذو عسرة; ذو العصف; ذو قربی , ذوی القربی; الاقارب; ذو مال وبنین; ذو المعارج; ذوی عدل; ذوی القربی; ذی حجر; ذی علم , العلیم; ذی مسغبه , یوم ذی مسغبه بر اینها مدخلهای ذو الاوتاد , فرعون و ذو الخویصره را نیز می توان افزود. برعکس مدخلهای ذمّ و ذهاب با تفریعات آن در فرهنگ نیست.
مدخل الذبح با مدخلهای الذبح لغیرالله: تحریمه; الذبیحه; الذبیحه المحرم کلها در معجم با تفاوتهایی در مدخلهای الذبائح , الذبح; الذبیحه, التذکیه, الصید, الاصطیاد, اهل الکتاب ـ ذبائحهم; الذبح; الذبح نیز , التذبیح, الذبیحه ذبح شرعی , ماذکر اسم الله علیه; ذبح عظیم; الذبیحه; الذبیحه نیز , ما احلّ به لغیر الله قابل مقایسه است و البته ارجاعات فرهنگ بسیار عالی است.
از مدخلهای الذراع و الذره که بگذریم مدخل الذریه در معجم تفریعات خوبی دارد, مانند ذریة ابلیس, الذریة الصالحة, اما ارجاع به الابناء والولد ندارد.
مدخل الذکورة معجم کاملتر از مدخل الذکر (= زینه) فرهنگ است. در فرهنگ آیات 11 نساء و 136 انعام یاد نشده و به هم ریختگی دیده می شود. ضمناً به جای نحل/ 97 به اشتباه نساء/97 ضبط شده است.
مدخل الذکر معجم کاملتر و تفریعات بیشتری دارد که بسیار گره گشا و عالی است, مانند: الذکر: اطلاقه علی الرسالات السماویة; الذکر: اطلاقه علی الشرف والعزة; الذکر: اطلاقه علی العذاب; الذکر: اطلاقه علی القرآن; ذکر الله, ذکرالله: آثاره: البعد عن المنکر; ذکرالله: آثاره: الصبر; ذکرالله: آثاره: الطمأنینه; ذکرالله: آثاره: الفلاح; ذکرالله: احواله; ذکرالله: الاکثار منه; ذکرالله: الامربه; ذکرالله بنعمه; ذکرالله: ثوابه; ذکرالله, ذم ترکه; ذکرالله القلبی, ذکرالله: مصاحبته للعبادات; ذکرالله: مصاحبته للمعاملات; ذکرالله: وقته; الذکر بالسوء والذکری. البته در فرهنگ گرچه آیات ذکر ذیل مدخل الذکر آمده است, اما مدخلهای فرعی الذکر نیز , القرآن, الدعاء, التذکر, اللوح المحفوظ, الله ذکره, الملقیات ذکراً, ذکر اسم الله , الصید ـ ذکر اسم الله; الذکر الحکیم , القرآن (الاسماء والاوصاف) ـ الذکر الحکیم, ذکر الرحمن , الله ـ ذکره; ذکرالله , الله ـ ذکره; الاعراض عن ذکر الله, الذکر المحدث, ذکر نعمت , النعمة ـ ذکرها آمده که برخی تفریعات در معجم مشهود نیست. مدخل الذل در معجم دو تفریع مهم ذل التواضع و ذل الکافرین دارد. در فرهنگ ارجاع به اذلال و اذله و ذلت یهود آمده, اما به صاغرون ارجاع نداده است.
مدخل الذم معجم واقعاً عالی است, آن هم با تفریعات الذم: افعاله: بئس; الذم: افعاله: ساء; الذم: انواعه: التشبیهی; الذم: انواعه: الوصفی. عجیب آنکه این مدخل در فرهنگ از یاد رفته است.
مدخل الذنب والذنوب فرهنگ با ارجاع به الاثم, الخطیئه, المعصیه, السیئه, الفاحشه والاعتراف بها خوب است, اما مدخل الذنب معجم با تفریعات الذنب: الاصرار علیه; الذنب: التوبة منه; الذنب: العقاب علیه: الذنب علم الله به; الذنب: غفرانه بهتر است.
مدخل الذهاب معجم با تفریعات آن (الذهاب الی الله, الذهاب بالابصار, الذهاب بالحقوق, الذهاب بالماء, الذهاب بالنعم, الذهاب بالنور, الذهاب بالوحی, ذهاب الحزن, ذهاب الخوف, ذهاب الرجز, زهاب الرجس; ذهاب الزبد, ذهاب السیئات, ذهاب الطیبات, ذهاب الغیظ, الذهاب للبحث, الذهاب للدعوة, الذهاب للسباق, الذهاب للقتال, الذهاب للمراسله, الذهاب والاستخلاف, ذهاب النفس, الذهاب والاستئذان, الذهاب والتکبر, الذهاب والغضب) در فرهنگ دیده نمی شود.
مدخل ذوالقرنین فرهنگ با تفریعات ده گانه بهتر از همان مدخل در معجم است. و نیز مدخل ذوالکفل در فرهنگ با سه تفریع. مدخل الذوق والذائقه والذائقون در فرهنگ به پای مدخل الذوق معجم با تفریعات آن (الذوق الحسی, الذوق المعنوی, الذوق المعنوی للعذاب, الذوق المعنوی للنعیم) نمی رسد.
سرانجام در هر دو کتاب مدخلهای ذرء (خلق) و الذکی , التذکیه مغفول مانده است.
از مدخلهای مشترکی چون ضامر و الضأن که بگذریم, دسته بندی معجم دقیقتر است. برای نمونه الضأن به الحیوان: النَّعم: الغنم یا الضمی به الزمن: الضحی ارجاع داده شده است و الضَبح, که در فرهنگ نیامده است, به الصوت ارجاع داده شده است. مدخل الضدّ در فرهنگ موضوعی دیده نمی شود.
مدخل الضرّ معجم کاملتر و تفریعات دقیقتری دارد مانند الضر بالآخرین: تحریمه; الضرّ: الصبر علیه; الضرّ: عدم لحوقه بالله; الضر: کشفه من الله وحده; الضر: من الله وحده. در فرهنگ مدخل ارجاعی الضر نیز , الله ـ ضره و مدخل اصلی الضراء و الضرار ـ مسجد , مسجد الضرار در نظر گرفته شده که خوب است.
مدخل الضراعه یا ارجاع آن به تضرع در فرهنگ نیست.
در خصوص مدخل الضرب و ضرب الامثال و الضرب فی الارض شواهد فرهنگ ناقص است. مدخل ضرب الرقاب , الجهاد فرهنگ در معجم نیامده است. برعکس مدخل الضرورة معجم در فرهنگ دیده نمی شود (مراد اضطرار است). مدخلهای الضعاف , الضعیف, الضعفاء والضعیف (با دو مدخل فرعی لیس علیه حرج و نصیحته لله) فرهنگ با تفاوتهایی در مدخل ضعف القوه معجم آمده است که در بر دارنده کلمات همریشه استضعاف نیز هست.
مدخلهای ضِعف , الاضعاف; عذاب الضعف; جزاء الضعف; ضعفین; ضعف الحیاة , عذاب الحیاة و ضعف الممات , عذاب الممات فرهنگ در مدخل الضعف الکمی معجم آمده است, و معلوم است که اولی بهتر است. مدخل الضغث و الضغط الجوی معجم در فرهنگ نیست.
مدخلهای الضلال; الضلالة; الضلالة نیز , الغی; الاضلال; سبیل الله ـ صدر; الشرک; ضلالت اهل کتاب , اهل الکتاب ـ ضلالتهم فرهنگ در مدخلهای الضلال: اتهام الانبیاء به; الضلال: بعده عن الحق; الضلال, بمعنی الحیرة; الضلال بمعنی الضیاع; الضلال بمعنی النسیان; الضلال: جزاؤه; ضلال الشرکاء عن المشرکین; الضلال: نفیه عن الله, معجم دسته بندی شده که مناسبتر است, گرچه مدخلهای ارجاعی فرهنگ به الغیّ و… مکمل آن است.
مدخل الضمّ و الضنک والضیاع والضیاع: نفیه عن الله در فرهنگ نیست. مدخل الضیف معجم فاقد تفریعات مدخلهای مشابه در فرهنگ است. مدخل ضیزی (, ظلم) در فرهنگ مغفول مانده است. مدخل الضیق المکانی و الضیق النفسی معجم دقیقتر از مدخلهای الضیق و الضیّق فرهنگ است که اشتباه هم دارد (در الضیّق آیه 70 نمل درست نیست, بلکه انعام/125 و طلاق/6 مناسب است) عدم توجه به ارجاع به نجع و باخع در این مورد نیز قابل ذکر است.
مدخل ضیر (شعراء/50) در هر دو کتاب ذکر نشده است.
مدخل الظَفر معجم در فرهنگ نیامده است و برعکس مدخلهای الظلوم, الظله و الظلیل فرهنگ در معجم نیست.
مدخل الظل معجم فاقد تفریعات مدخلهای الظل نیز , الظله; الظل ـ مدّه , الله ـ مدّه الظل; ظل ذی ثلاث شعب , جهنم ـ ظلها; ظل ممدود; ظل من یحموم والظلال ظلل من النار والظلل فرهنگ است.
مدخل الظلام معجم فاقد تفریعات مدخلهای الظلمات نیز , الاظلام; لاتستوی الظلمات والنور; ظلمات الارض; ظلمات البحر, ظلمات البر; ظلمات ثلاث; ظلمت است. در معجم بدرستی اغطش ذیل الغلام ضبط شده است و در فرهنگ دقت نشده است, ارجاع به الزمن: اللیل نیز در معجم لازم بوده و انجام شده, اما فرهنگ فاقد آن است.
مدخل الظلم در فرهنگ با ارجاع به الکفر و الظالمون والظالم للنفس والظالم باید ذیل یکی از اینها فهرست می شد. گرچه تفریعات سی گانه ذیل الظالمون بسیار هشیارانه است, اما دسته بندی معجم مجموعاً بهتر است و شامل این موارد: الظلم: انواعه: الافتراء علی الله; الظلم: انواعه: اکل اموال الناس بالباطل; الظلم: انواعه:اکل اموال الیتامی; الظلم: انواعه:
التکذیب بآیات الله; الظلم: انواعه: الشرک بالله; الظلم: انواعه: الصد عن سبیل الله; الظلم: انواعه: ظلم الانسان لنفسه; الظلم: انواعه: مخالفة اوامر الله; الظلم: تنزیه الله عنه; الظلم: التوبة منه; الظلم: جزاؤه; الظلم: نفیه بارسال الرسل; الظلم: نفیه بالتکلیف قدر الطاقه; الظلم: نفیه بالجزاء علی الکسب; الظلم: النهی عن موالاة الظالمین.
مدخل الظن و توابع آن, ظن الجاهلیة, ظن السوء, الظنون و الظن نیز , الشک فرهنگ و مدخلهای فرعی الاجتناب منه و اتّباعه از جهتی خوب است و مدخل الظن و توابع آن, الظن بمعنی الوهم و الظن بمعنی الیقین معجم (ظن السوء مشترک است), از جهتی دیگر.
مدخل الظَّهر و الظهور (پشت ها) در فرهنگ, در معجم به شکل ظهر الارض, ظهر الانسان, ظهر الحیوان, ظهر البحر آمده که دقیقتر است. الظهور (بر شدن در زخرف/33) در فرهنگ جدا آمده که بهتر است اما در معجم همراه با خانواده تبدون و ظاهر و یظهروا یکجا فهرست شده که درست نیست.
مدخل ظهور الحق و ظهور الفساد معجم نیز مهم است و در فرهنگ به چشم نمی خورد.
مختصر پیشگفته تنها در چهار حرف کم کاربرد نشان می دهد که چقدر برای موضع گزینی دقت لازم است. اگر قرار بود در حروف پرکاربرد مقایسه صورت گیرد, صدها ایراد دیگر هویدا می شد. با توجه به ضیق مجال بررسی فصول را به پایان برده و به بررسی بعضی از موضوعات در فصول دیگر می پردازیم.
در فرهنگ موضوعی مدخل الاسماء الحسنی کمبودهای جدی دارد که به اطلاع مؤلفان محترم رسیده است. در معجم نیز گرچه در دو مدخل الاسماء الحسنی و صفات الله کار گزینش و دسته بندی به شکلی مطلوب سامان یافته, اما کار ناقص است. حقیر در مقاله ای مفصل اسماء و صفات الهی را با روشی مضبوط فراهم کرده و ارائه داده است. به شمارش نوشتار ما بیش از 230 اسم و صفت (در حالت فاعلی نه بر ساخته از فعل) در قرآن وارد شده است. برای نمونه اسامی خیر, نعم المجیبون, نعم القادرون, نعم الماهدون, رب کل شئ و… در هر دو کتاب نیست.
هر دو کتاب در مدخل محمد(ص) زحمات فراوان کشیده اند و دسته بندی آیات در هر کتاب فوائدی دارد که در دیگری نیست. در محدوده اسامی پیامبر(ص) و یا صفات او این موارد در فرهنگ ذکر شده و در معجم نیست: اول المسلمین, الشهید, المذکّر, النُور, الولی و برعکس حریص علیکم (توبه/128) در معجم ذکر شده و در فرهنگ نیست. بر موارد مغفول در هر دو کتاب می توان ذکراً رسولاً (طلاق/10), طه, یس, حم, رسول امین, رسول کریم را افزود.
به گزارش فهرس المطالب دکتر رامیار 83 اسم و صفت برای قرآن است که این موارد در هر دو کتاب نیست: امام مبین, ام الکتاب, امر, ایمان, تفصیل, حبل, حکمه, روح, علم, قصص, القول, متشابه, مرفوعه, مفصل, نباء, النجوم, نعمة, هادی و وحی. البته موارد دیگری هم هست که در معجم یاد شده و در فرهنگ نیست; چون ذکری, عزیز و کریم. ضمناً به دلیل عدم تفریع مناسب برخی از صفات ذیل عنوان کلی تر آمده است, مانند صحف مکرمه و صحف مطهره ذیل صحف و القرآن الحکیم, القرآن العظیم, القرآن المجید, قرآن کریم و قرآن مبین ذیل القرآن. بر مواردی که در معجم نیامده (و در فرهنگ آمده است) این مواد افزوده می شود: آیات, احسن الحدیث, احسن القصص, بشیر, بیان, بینه, تبصره, تذکره, ذی الذکر, صدق, عجب, علی, فصل, قیم, کوثر, مصدق و مهیمن.
موضوع انسان بسیار گسترده است, فعلاً در خصوص مواردی از جسم انسان که در قرآن ذکر شده است بحث می کنیم. موارد ذیل در هر دو کتاب نیامده است: جیب و جیوب, ادبار, اقدام, جوف, طرف, کف, و بر اینها ازر, اسر, بشر, ترائب و ماء رافق و عورات را باید افزود. در فرهنگ این موارد که در معجم آمده به چشم نمی خورد: خدّ, ساق, سن, مرفق, وجه, جباه و جبین و ترقوه. برعکس این موارد در فرهنگ آمده و در معجم نیست: الاصلاب (صلب), البدن, الجید, الخرطوم, الدم, الدماء, الدمع, سوءات, العقب, الفروج, اللحیة, الناصیه, الوتین, الورید. و بر اینها المضغة, النطفه, منی و غائط را می توان افزود (که در واقع برخی مامتعلق به انسان است نه جسم او). در فرهنگ ظُفر (ناخن) به اشتباه وارد شده است, چون مربوط به حیوانات است. ضمنا جناح (بازو و بغل) نیز در هر دو کتاب نیست.
در هر دو کتاب واژه های مربوط فاقد احصا کامل و تام است. برای نمونه افول, شفق, طلوع, عسعس, عصر, غروب, فلق, غاسق و غلّه و امس. در معجم غسق, غداة, فجر و اشراق یاد شده اما در فرهنگ خیر. بر اینها به اعتباری الصریم (اللیل الاسود) را باید افزود. در فرهنگ حقب (هفتاد سال) آمده, اما در معجم از آن یاد نشده است. کلاً هر دو کتاب در مدخل سازی فرعی و ارجاعی نقص جدی دارند.
در هر دو کتاب این موارد یاد نشده است: ابابیل, بعیر, بکر, جان, جماله, جمل, جوارح (سگ و مرغ شکاری), حموله, دابة الارض (موریانه), رکاب (شتر), عرم, عشار, عوان, فارض, فراش, فَرس, و نون. این موارد در معجم ذیل بخشهایی یاد شده, آمده, امّآ درفرهنگ نیست: ثعبان, جواد, جیاد, حوت, غراب و هدهد, فیل, قمل, ناقه, نعجه و نمل.
هر دو کتاب در فهرست موارد مذکور کوتاهی کرده اند. در قرآن از رنگهای سفید و سبز و سیاه و زرد و کبود یاد شده است. در فرهنگ به زرق (کبود, طه/102) اشاره شده و معجم آن را یاد نکرده است. احوی (سیاه متمایل به سبز), غرابیب (از غراب یعنی نیک سیاه), فاقع (زرد پررنگ), مدهامه (از دهیم یعنی سبز سیاه فام) و وردة (گلی رنگ) در هر دو یاد نشده است.
در مدخل النبات, شتاب و کم دقتی عیان است و احصاء دقیقی به عمل نیامده است, در معجم بدون مدخل فرعی تعدادی از آیات را ذکر کرده است (با چهارده نام گیاه و ارجاع به ثمر, حبه, شجره, عنب, فاکهه, نخل, یقطین) و در فرهنگ نیز با مدخل ارجاعی النبات , الزرع, الحرث, الشجر, مشکل حل نشده و شانزده نام گیاه ذکر شده است. در هر دو کتاب این موارد باید یاد می شد: اثل, تین (اگر آن را میوه بدانیم), خمط, زقوم, زنجبیل, سدر, ضریع, طلح (موز), طلع, کافور, لینه (نوعی خرما), نجم و بر اینها غثاء, ریحان, صریم و مسد و خردل را می توان افزود. ابّ, فوم و یقطین بنحوی در معجم یاد شده, اما در فرهنگ یاد نشده است.
با آنکه می توان در موضوعاتی چون اسره (خانواده), جغرافیا, جامعه و گروه, اقتصاد, اثاث و البسه و مانند اینها به بررسی بیشتری پرداخت, اما خوف از تطویل ملال آور حقیر را از بررسی بیشتر و وسیعتر منصرف کرد.
اینجانب بارها و بارها لزوم تهیه فرهنگ بسامدی کامل و بی نقص الفاظ و معانی قرآن را یادآور شده ام و آن را مقدمه تهیه فرهنگ جامع موضوعات قرآن می دانم و این یکی را مقدمه فرهنگ ادواری معانی و موضوعات و محتویات قرآن.
باید مجامع متکفل احیای پژوهشهای قرآنی به صورت تخصصی به این امر دست یازند. راستی پانزده قرن برای انجام دو کار اول کافی نبوده است؟ حقیر وقتی به عشق مسلمین به کتاب خدا می اندیشد, در عجب می ماند که چرا این همه کارهای نکرده و ناتمام به چشم می خورد. حیرت آور است که کسانی با عشق و حوصله فراوان به شمارش حروف و حرکات و کلمات قرآن عزیز پرداخته اند, اما اشتباه کرده اند و تاکنون هم پاسخ درستی دریافت نشده است. علاقه به حفظ و نگهداری قرآن مایه این شمارشها بوده است, اما چرا حتی آمار رایانه ای هم دقت لازم را ندارد؟ راستی مگر تدبر و تفکر و استخراج موضوعات مشهود قرآن و چیدن و ربط دادن آنها چقدر کار می خواهد؟ چرا باید پس از قرنها و بارها شمارش سرانجام با دوازده سال کار یک محقق شماره دقیق تعداد الله کشف شود!؟ حقیر هر نوع بررسی آماری و شکلی و محتوایی و تفسیری و علمی و… را در ساحت قرآن دوست دارد و برای کشف اسرار آن لازم می شمارد. اما از خاصیت هدایت بخشی قرآن چه بهره ای برده ایم؟ آیا برای تبلیغ و تبلیغات روش قرآن را بررسی کرده ایم؟ آیا برای طرح قصه و حدیث از آن الهام گرفته ایم؟ آیا در برخورد با معضلات و مشکلات اجتماعی قرآن را راهنمای عمل ساخته ایم؟ آیا خود را در پرتو قرآن و فی ظلال آن قرار داده ایم؟ آیا میزان حیات ما قرآن شده است؟ آیا …
به قول عزیزی آیات قرآن را باید پرچم و راهنمای عمل کرد.3 اما و اما که هر کار بدون پایه ریزی ناکار خواهد شد. در نمایشگاه قرآن کریم بر تعداد اندک رساله های دانشجویی حول قرآن گریستم. آیا باید هنوز هم قرآن را مهجور دید؟ آیا هنوز هم پرداختن به قرآن تضحیه است؟ ای کاش همه عمر ما در راه تدبر در یک آیه قرآن فنا شود, چه بهتر از این؟
1. این اثر که جزو مراجع ما در این نوشتار است و برخی کمبودهای دو کتاب مورد بحث را نمایانگر می کند, در انتهای قرآن اهدایی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا چاپ شده است و حاوی نکات سودمند فراوانی است, اما مع الاسف اشتباهات چاپی و غیر چاپی آن کم نیست. در عین حال حالت دائرةالمعارف گونه آن بارها راقم را به کار آمده است. خدایش رحمت کناد مرحوم دکتر رامیار را که با سختکوشی و تواضع کارکرد و برفت.
2. مشخصات کتاب: فرهنگ موضوعی قرآن مجید, کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی, الهدی, تهران, 1369, چاپ دوم, شانزده«420ص.
* در اینجا عمیق به معنی بعید است (ر.ک: مفردات راغب) نظیر این مورد کم نیست; مثلا فرش (انعام/142) که شتر کوچک است و رکب (انفال/42) کاروان و رکاب (حشر/9) به معنی شتر و….
3. گفته ای از جناب حجةالاسلام آقای قرائتی. ر.ک: بینات, شماره9, ص114. البته تعبیر دقیق ایشان این است: (از هر آیه پلاکارد درست کنیم, قرآن را به صورت پیام درآوریم).